سوتی های دانشگاه قم

محیطی پراز نشاط برای بچه های علوم کامپیوتر

سوتی های دانشگاه قم

محیطی پراز نشاط برای بچه های علوم کامپیوتر

اردوی اصفهان

سلام به دوستای گلم ! 

جاتون خالی اصفهان خیلی خوش گذشت 

عکس زیاد گرفتم یه چند تاشو براتون میذارم لذتشو ببرید! 

این کوه صفه است خیلی قشنگ بود: 

 

 

 

 

اینم چهل ستون: 

 

 خارجی هم زیاد داشتچقدرم باهاشون حرف زدیم فهمیدم چقدر بار علمی(انگلیسی) ما بالاست 

 

سی و سه پل هم شب رفتیم خیلی قشنگ بود  

 

 آخرم باغ پرندگان عندش بود  

  

 

 

 

 

 

  

 

همین دیگه تموم شد! 

زیاد بود؟!

حکایت ملت ایران

روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده ام حاصل شود.

آخوند پرسید:

از مال دنیا چه داری؟

 

روستایی گفت:

 

همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.

آخوند گفت:

من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.

روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….

 

آخوند گفت:

امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: آملا، من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!

آخوند گفت: فراموش نکن که قول داده ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.

صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد آخوند رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.

آخوند یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت:

امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.

چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد آخوند می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد آخوند رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!

آخوند دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد!

ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد آخوند می رفت، این بار به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.

روز بعد وقتی روستایی نزد آخوند رفت، آخوند از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند آملا، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم!!!!!

دانشگاه قم بهترین دانشگاه دنیا

 

سلام 

کم کم دارم از همتون ناامید میشم 

آخه چه فرقی میکنه یه مطلبو آقای x نوشته باشه یا  y 

اسم کسایی رو آوردین تو نظرات که من اولین باره می شنوم  

خواهشا با دید یک دانشجو به مطالب نگاه کنید => به صحیح یا غلط بودنش – چه فرقی میکنه کی نوشته 

بریم سر اصل مطلب – دانشگاه قم بهترین دانشگاه دنیا . چرا؟

از نظر حراستی به این موضوع نگاه می کنیم ، شاید به این خاطر که تنها دانشگاه دنیا که برای هر دانشجو یه محافظ یا شایدم چندتا محافظ شخصی گذاشته دانشگاه قم باشه

وقتی میخواهیم یه کار اشتباه بکنیم این دایه های مهربانتر از مادر میایند و با احترامی لجن وار به ما تذکر می دهند که هی فلانی از این ور بیا آن طرف بیراهه است

وقتی ما تو اتاقامونیم میان و به حرفامون گوش میدن که خدایی نکرده خدایی نکرده نکنه ما حرفهای بدبد بزنیم که از نجابت و عفافمون کم کنه

و دانشگاه هم در انتخاب این گونه محافظان دقت نظر بسیار بالایی به خرج میدهد

و هر کس را به عنوان محافظ انتخاب نمی کنند

یادمان باشد که از این پس بیشتر مراقب کارهایمان باشیم تا این محافظان زیاد زحمت نبینند

روزی یکی از رفیقانم بهتر از دوستان به من گفت که دوستش به او گفته که از پسر یکی از مسئولین محترم دانشگاه شنیده که آقای X برای کار پیش پدرش آمده و به او گفته : فلانی تو که در دانشگاه قم رئیس فلان بخشی برای ما هم در دانشگاه کاری دست و پا کن تا از این بیکاری در بیاییم و پدرش گفته : تو از همین الان استخدامی و آقاهه بهش میگه چی کاری؟ میگه: تو از همین الان در حراست دانشگاه میتونی مشغول به کار بشی ، آقاهه : سخت که نیست؟ ، پدره : نه اصلا ، تو باید تعدادی ربات ( حدود چند هزارتا ) را که در مسیرهای مشخص حرکت می کنند را محافظت کنی که مبادا به هم بخورند و جرقه ای زده و ... البته این اتفاق زیاد رخ نمی دهد چون ربات ها به گونه ای آموزش دیده اند که در داخل دانشگاه از راه خود کج نمی شوند آقاهه: بسیار خوب

و این است داستان شهر رباتها که شاید در دنیا بی نظیر باشد و هر کسی آنقدر سعادتمند نباشد که بتواند مثل آنرا در زندگی اش تجربه کند   

 

تو این دانشگاه هم سیخ سوخته هم کباب !!؟

 

سلام 

از مدیر وبلاگ ممنون که اجازه داد من این مطلب رو بذارم تو وبلاگشون 

نمی دونم از کجا شروع کنم 

از همون اول اولش : از سردر  

بعضی وقتها که خودتو قاطی جمعیتی میکینی که از جلوی دانشگاه عبور می کنند این زمزمه و پچ پچ رو می شنوی که : خوش به حال اون جوونایی که تو دانشگاه قم ، دانشگاه به این بزرگی درس می خونند. خوش به حال پدر و مادراشون که فرزنداشون دانشگاه دولتی قبول شدن. 

از سر در که میای تو : دانشجو بازیا شروع میشه 

یه ربع منتظر مینی بوس یا سواری یا هر ... دیگه ای هستی تا به غذات برسی 

بی خیال میشی 

پیاده میای - میای و میای تا می رسی به نصف راه  

ماشینه میاد - وای نمی ایسته - هرچی فحش و بدو بیراهه میدی به زمین و آسمون 

بی خیال 

اگه بخوام همه مشکلات دانشگاه رو همینجوری بنویسم هم جوهر کامپیوترم تموم میشه هم اکانتم یه ساعتم 

تو دانشگاه سه گروه هستن از نظر من: 

1 - مسئولین   2 - دانشجویان    3- شورای صنفی دانشحویان 

با بقیه شون ( انجمن علمی - بسیج - انجمن اهی مستقل یا نسل نو و ووووو )کار نداریم 

از یه طرف مسئولین( از وزارت گرفته تا ریاست  و تا معاونت و تا .... ) ادعاشون میشه و به این موضوع افتخار می کنن که : آری ما یه دانشگاه اسلامی داریم که هم دانشجوی پسر داره و هم دانشجوی دختر . واین دو قشر بدون اینکه هیچ ارتباط خاصی با هم داشته باشن دارن درسهاشونو می خونن و هر ساله چقدر قبوای ارشد داریم  و فلان و  فلان 

و جقدر به خودشون می بالند که ما داریم اسلام رو ترویج می کنیم و این کارو میخواهیم در دانشگاههای دیگر هم انجام دهیم  

ولی وقتی میایم به دانشگاه بدون در نظر گرفتن دانشجویان و فقط از نظر امکانات نگاه می کنیم می بینیم : چیزی نمی بینیم چون تقریبا هیچ امکانات خاصی نداره 

نه دانشکده های دانشگاهی 

نه سلف ساختمان مرکزی درست حسابی 

نه آزمایشگاهی 

نه سایتی ( سایتی که در حد یک دانشگاه دولتی - اونهم نه هر دولتی - این دانشگاه داره اسم دانشگاه دولتی رو یدک می کشه که بزرگترین دانشگاه استانه - وارد این که تو چه استانی هست و حتی باید خیلی بهتر از دانشگاههای استانه های دیگه باشه نمی شویم) حالا سرعت سایت و تعداد دستگاهها و محدودیت زمانی اش بماند

نه کتابهایی در حد بزرگترین کتابخانه خاور میانه 

نه غذاهایی ( از نظر کیفیت و کمیت ) 

نه امکانات رفاهی و خدماتی  درست حسابی ( بلیط استخری - بلیط سینمایی - گروه تئاتر - مراسم فارغ التحصیلی - مسابقات و کلاسهای علمی و عملی  و ......)  

پس این همه بودجه کجا میره - این همه پولی که تو سفر رهبرمون به قم به دانشگاه دادند کو؟ 

شاید تو سالهای بعدی ببینیمش؟ اگر دیدید ما (که دارم میریم) سلام مارا بهش برسانید

 بس کنیم دیگه با گفتن چیزی درست نمیشه 

حالا نوبت شورای صنفی که جواب پس بده 

جناب شورا شما واسه دانشجوها چیکار کردید؟ 

حتما میخواید بگید ما وایرلس آوردیم و نانوایی و .... 

اینا چیه - برید بگید دانشگاه ما مرده ، دانشجوهاش روحیه ندارن حتی واسه کارهای عادی 

تو دانشگاه باید نشاط باشه 

شورا :  گفتم ولی نمیشه - هزار بار به مسئولین گفتم   

میدونید مشکل ما چیه؟ مشکل ما اینه که نمک گندیده  

من خودم شنیدم ( از یکی از اعضای شورای صنفی دانشجویان دانشگاه تهران که اینجا ارشد قبول شده) که این شورای صنفی دانشگاه تهران 15 میلیون تو جشن هفته خوابگاهها خرج کردن - همه هزینه هاشم پرداخت شده 

بله قبول دارم . اینجا دانشگاه تهران نیست . دانشگاه تهران کجا دانشگاه ما کجا 

نمیگیم مثل اون باشه - لااقل یک دهم اون که میتونه باشه ( کم نداریم رتبه های درخشان که دارن تو این دانشاه پرپر میشن) 

نه - یک بیستم ؟ اینم نه  

کجا بودیم: نمک گندیده وای وای 

نمک منظورم شورای صنفی دانشجویانه  

چرا این شورا کار نمیکنه - چرا ؟  

شورا : کار میکنه ، ولی ، ولی نه همشون - ایراد هم همینجاست . با یک دست فقط میشه یک هندونه را برداشت . وقتی اعضا دست به دست هم بدن ، دانشگاه خودشونو می تونند آباد کنند ولی وقتی وضعیت اینه میگید من چیکارکنم؟ 

شورا: اصلا میدونی چیه تقصیر خود دانشجوهاست. چرا وقتی دارن رای میدند چشاشونو باز نمی کنند و به یک شخصی درست درمون رای نمیدند. به یک آدم بدون وجدان کاری رای میدن بعد آخرشم میشه این - هم سیخ میسوزه هم کباب    

حرف واسه گفتن خیلی زیاده خیلـــــــــــــــــــــــــــــی 

ولی افسوس که کار با حرف زدن به جایی نمیرسه 

ولی ....................

جوهر کامپیوترم کم کم داره تموم میشه و به دنبال اون وقت اینترنت یه روزم 

مراد ما نصیحت بود و گفتیم    حوالت با خدا کردیم و رفتیم 

به امید اون روزی که دانشگاهمون واقعا اسلامی بشه و فقط ادعای اسلامی بودن نکنه 

چون هم آبروی .... میره هم آبروی ....