هوالرئوف
هرگز به من نگو که شما ساده اید و با این سخنان روحانی شما را می فریبند و به مهلکه می افکنند. این همه خلوص را فطرت بیدار انسانی نمی تواند در نظر نگیرد. کسانی که در اینجا هستند به کدام امید از راحتی شب و روز خود در تهران صرف نظر کرده اند و به اینجا آمده اند؟ شبهای سرد اینجا را تحمّل می کنند و روزهای گرم یا لااقل پر گرد و خاک که اینها تنها قسمت های طبیعی اینجاست! رزمهای فراوان که البته در اینجا کم است امّا در گردان های دیگر غوغا می کنند. همه این بچه ها این چیزها را می دانند پس چه چیز آنها را به اینجا می کشاند؟! شبهای عملیات در وهله اول وحشتناک است پس چه چیز آنها را اینجا می کشاند؟ به قول یکی از بچه ها حمله ها هم دیگر جاذبه خود را از دست داده است. بله اگر تحقیق کنیم هیچ جاذبه مادّی در حمله و جبهه و جنگ نمی بینیم؛ ولی آنچه که این موجود وحشی را تا این حد مقبولیت می بخشد جاذبه مادّی نیست. اگر می بینیم روز به روز بر آمار اعزام ها افزوده می شود نه به خاطر تیر و تفنگ است بلکه علّت اصلی آن است که بعد از چند سال که از جنگ می گذرد، این جماعت جنگ را با فطرت خویش سازگار یافته اند؛ این اصل مطلب است و همه آن.
من می روم امّا اگر زنده برنگشتم، به یاد محسن فاطمه گریه کن و اگر سلاح دشمن قلبم را پاره پاره کرد، به یاد حسنش گریه کن و اگر تیر بر تارک سرم خورد و آن را دو نیم کرد، به یاد شوی فاطمه گریه کن و اگر بدنم را پاره و لهیده یافتی، به یاد حسینش گریه کن ولی اگر جسمم را دیگر هرگز نیافتی، به یاد فاطمه گریه کن که من نیز به یاد او بارها گریه کردم و همیشه گریه خواهم کرد؛ چون از او مظلوم تر سراغ ندارم.
اینک من می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.
شهید منصور کاظمی
رشته : مکانیک- دانشگاه تهران
تاریخ شهادت : *13/12/65
محل شهادت : شلمچه
منبع: وبلاگ میزگرد 89
مرسی!بسیار زیبا بود
من الان واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم