یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم "محمد علی بهمنی"
ما دوتا
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 ساعت 03:28 ب.ظ
بچه ها لطفا مودبانه با همدیگه صحبت کنید وگرنه ایندفعه خودم دست به کار میشم و نظرات مورد دار رو پاک میکنم این وبلاگ با هدف دور هم شاد بودن و گفتن و خندیدن افتتاح شد نه ضایع کردن همدیگه اگر یادتون نیست یه سری به تاپیک افتتاحیه بزنید پس اگر از این به بعد کسی نظری بده که توهین به دیگری باشه بدون تارف پاکش میکنم پس رعایت کنید با تشکر مدیریت وبلاگ
هدف دشمن سنگ افکن، پیشانی ماست
کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست
به نام خدا وند جان و خرد
کزاین برتر انذیشه بر نگذرد
تو همون حس غریییییبییییییییی که همیشه با مایییییییییییییی
تو بهمونه ی هر عاااااااشق واسه زنده بودنیییی
حاج عمو شما بگوووو بگووو
هر چی دوست داری بگووو عزیـــــــــزکم
غم به دلت راه ندی یه وقت
آخه "ب" کجا بود!؟!؟!
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
"محمد علی بهمنی"
آشنا جان تو هم برو پیش عموت
من بال و پر شهید را می بوسم
پا تا به سر شهید را می بوسم
گر لحظه دیدار میسر نشود
دست پدر شهید را می بوسم
برو یه نگاه به بالا بنداز ببین تو یک دوم نمی خوای بری پیش عمو؟؟؟؟
می خوایم ولی نمیشه.... می دونی که نگهبانی و هزار درد سر
محتسب مستی به ره دیدو گربانش گرفت
مست گفت پیراهن است افسار نیست
To open your heart to me
Now i can set you free
این دغل بازان که می بینی
مگسان اند دور کیک و شیرینی و خامه عسل اینا
ای فلانی
زندگی شاید همین باشد...
درد پردهی غنچه را باد بام ......................هزار آورد نغز گفتارها
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
ایا شود که گوشه چشمی به ما کنند
دیدن روی تو را دیدهء جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
با آل ما دوتا هر که در افتاد ور افتاد!!!
کاری کردی که نباید می کردی...
نازی جون پس بچرخ تا بچرخیم
اول اینکه مدیریت نظرات اینجا فقط با من نیست
دوما اگر هم پاک شده حتما به صلاح خودتون و وبلاگ بوده
اول اینکه اگه تو پاک نکردی پس چهار حالت داره:
طلا(نه، خودیه)
بلو( اونم خودیه)
سیما( بازم خودیه)
ای آشنای خنثای....
با دم شیر بازی کردی....
حتما به فکر ما بودی که گمراه نشیم آره؟!
پس بشنو نظرمونو:
مرده شور هر چی پسر تو دنیاست مخصوصا تو دانشگاه قم رو ببره!!
آشنا و غیر آشنا هم نداره!!
مرتضی جان عزیز دل خواهرات! انقدر کمبود داشتی؟!
نگران نباش شماره تو می نویسیم زیر همون شماره هه تو سرویس بهداشتی
ok?
بچه ها لطفا مودبانه با همدیگه صحبت کنید
وگرنه ایندفعه خودم دست به کار میشم
و نظرات مورد دار رو پاک میکنم
این وبلاگ با هدف دور هم شاد بودن و گفتن و خندیدن افتتاح شد نه ضایع کردن همدیگه
اگر یادتون نیست یه سری به تاپیک افتتاحیه بزنید
پس اگر از این به بعد کسی نظری بده که توهین به دیگری باشه بدون تارف پاکش میکنم
پس رعایت کنید
با تشکر
مدیریت وبلاگ
آخرین شعر با "ت" تموم شده بود دیگه؟!
تا ته قصه چه پیدا و چه پنهون با توام
زیر آوار مصیبت یا که بارون با توام
دل به دریا زدم و کاری به دنیا ندارم
تو سکوت سنگی دنیا، غزل خون با توام
سخت گرفته همه دنیا که تو رو رها کنم
تو هجوم سختیا ببین چه آسون با توام
آره من پاک کردم چون باید پاک می شد حرفی داری؟؟
الان باید "ی" بدم؟!
یا وفا ، یاخبر وصل تو ، یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟؟؟؟
دریغا که فصل جوانی برفت به لهو و لب زندگانی برفت
دریغا چنان روح پرور زمان که بگذشت بر ما چو برق یمان
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن باما چرا ؟!
:* :* :*
شهریار
آندم که با تو باشم یک سال هست روزی
و آندم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی
یه پرینتر تو این دانشگاه پیدا نمیشــــــــــــــــــــــه
من پرینتر میخواااااااااااااااااااااااااااااااام
دیگه شرمنده قافیه نداشت
مُ مخام خودمو بزو چشمه نوشت بزنُم
لبامو غنچه کنم شرق تو گوشت بزنُم
دلتُ سنگ بیا دلتو بدست مُ بده
تا به فرق رقیب خرده فروشت بزنُم
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد؟!
دلا طمع نبر از لطف بی نهایت دوست
چون لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست!!
حافظ
تنیده یادِ تو در تار و پودم، میهن، ای میهن!
بود لبریز از عشقت وجودم، میهن، ای میهن!
ابولقاسم لاهوتی
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
--
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
من دیگه پرینتر نمی خوام ! پرینترها درست شد
هوراااااااااااااااااااااا
کی منو صدا می کنه؟!
اسمم اشتباه اومد!!
کی با pc من نظر داده؟!
سوت؟؟؟
"ت" بدم؟!
تو دانی ضمیر زبان بستگان
تو مرهم نهی بر دل خستگان!
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسله آموز صد مدرس شد!
دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را
ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم
حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی!!
یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند
انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم
می خوام ازت دور شم اما نمی شه
مثل تو مغرور شم اما نمی شه...
هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم
شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی!
یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
100!!
"د" بدید