سلام به همه دوستای گلم چه اونایی که دیگه به ما سر نمیزنن چه اونایی که هنوزم پیش ما میان
امیدوارم همتون خوب و خوش و خرم باشید
قرار بود نویسنده جدید انتخاب بشه که چون کسی کاندید نشد تصمیم گرفتم کاربری وبلاگ رو تغییر بدم
ولی باز هم دیدم اینم خوب نیست
چون سوتی روزای قشنگی داشته نمیخوام اسمش خراب بشه
وبلاگ خوبی بود خیلی باهاش خاطره دارم
دوست دارم با همین مطالب بمونه، صرفا مطالب مربوط به دانشگاه قم
این آخرین پست این وبلاگ هست
مواظب خودتون باشید
برای همیشه خداحافظ
سلام به همه دوستای گلم
من ترم پیش فارغ التحصیل شدم و دیگه دانشگاه نمیرم و عملا دیگه نمی تونم مدیریت وبلاگ رو به عهده داشته باشم
باید خیلی زودتر از اینا این پست و میذاشتم ولی خب از قدیم گفتن هر وقت ماهی و از آب بگیری تازه است
آره دیگه خلاصه دنبال یه مدیر می گردم
داوطلبان عزیز مشخصات خودشون(نام و نام خانوادگی، رشته تحصیلی و رزومه دی:) و به ایمیل من بفرستن تا بعد از ارزیابی و مصاحبه() مدیر تعیین بشه
با تشکر
نازنین
تابستان درگیر پروژه و مسائل دیگه ای بودم که فرصت آپ کردن سایت رو بهم نداد!
ایشالا مثل قبل ادامه میدیم ....
بارش باران و جاری شدن سیل در واحد خواهران(البته تا این حد نبود آآآآ) ولی خیلی باحال بود از اون بالا آب میومد پایین!چند روز دیگه دیوارم میریزه رو سرمون!
این خلاقیت رو همه دیگه فکر کنم دیده باشید ولی گفتم خیلی سوتی باحالیه حیفه نذارم!واقعا معرکن!
روز انتخاب واحد که همه میرن بانک شهریه بریزن بانک فقط یه کارمند داشت.(البته بعد 10 ایشون تشریف آوردن)
یانک پر از جمعیت بود .تازه حراست ام اومد گیر داد از بس صف دخترا و پسرا طولانی بود
البته عکس ها خیلی واضح نیست(شرایط مساعد نبود واسه عکس گرفتن)
دیگه به بزرگواری خودتون ببخشید
نمازخونه واحد خواهران که یادتون هست؟! همونی که در وسط سلف بنا شده!
چند روز پیش ما همین جوری دلمون خواست بریم نمازخونه واسه استراحت(عصر بود وقت نماز نبود) بعد که رفتیم سلف دیدیم در ورودی سلف بسته است!
گفتیم خب عیب نداره میریم از در پشتی سلف (همون در قبلی بوفه) بعد دیدیم اون درب هم بسته است
بعد همین جوری داشتیم فکر می کردیم که الان چه جوری باید بریم نمازخونه که دیدیم ای دل غافل مسئولای عزیز برای ما راه میان بر گذاشتن که ما این همه راه رو نخوایم بریم
من واقعا نمیدونم چه جوری باید از این همه لطفی که این عزیزان به ما دانشجویان دارند تشکر کنم!!!!!!!!!!!!!!!!
نیست ظرفیت آسانسورها بالاست و بچه ها سوار نمیشن(از جهت همون خطر سقوط) گفتن این کنده درخت رو بذاریم آسانسور خالی نره بالا و پایین!حیفه!
بعد اون وقت استفاده غیر شخصییش چه جوره؟!!!!
تازه اونم تو چه کلاسی اینو نوشتن!!!!!
آخه تو همچین کلاسی استادی میاد حالا خواه متشخص خواه غیرمتشخص!
بهـارِ بـاغِ دل از گریـه محـرّم توست
بچه های ادبیات رو بخاطر کمبود کلاس می برن حیاط دانشگاه ما هم چون کلاسمون واسه امتحان رزرو شده بود بالاجبار رفتیم نمازخانه در جلسه کرسی های آزاد اندیشی
کی میخواد این دانشگاه دانشگاه بشه من نمیدونم!
ببین چقدر این اتاق ها گرم شده که طرف مجبور شده پنکه روشن کنه تو این سرما و باد و بارون
آخه به جای اینکه بودجه دانشگاه رو اینجوری خرج کنید خرج کتابخونه کنید خرج.....
نوشته خطر سقوط که اگه کسی هم افتاد خدای نکرده مُرد بگن به ما چه ما که گفته بودیم قطعات فرسوده است می خواستی سوار نشی!!!
یه نمازخونه کوچیک بعد از پیمودن سه طبقه ! اون بالا بالاها!گذاشتن اونحا که جو زیادی روحانی بشه!
جدیدا برای رفتن به نمازخونه اید از سلف هم عبور کنیم
چه مشقت بار
امروز اینقدر این سرویس تو ترافیک ما رو معطل کرد که بچه ها خواب رو به تماشای خنده مردم ترجیح دادن!
آخه تماشا که چه عرض کنم از بس جمعیت بود تو این سرویس هرکی نگاه می کرد یه ربع می خندید
این عکس هفته پیش گرفته شده است!
فکر کنم الان یه ذره بهتر شده این صف!
کلا هفته اول دانشگاه کولاک بود!
قائم مقام رئیس صندوق رفاه
دانشجویان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قیمت تعیین شده برای نرخ ژتون غذای
دانشجویی در سال تحصیلی 91 ـ 90 را بین 290 تا 485 تومان عنوان کرد و گفت: براساس
تنوع غذایی قیمت های ژتون شناور خواهد بود.
منصور حبیب پور گودرزی به ایسنا گفت: در نشست با معاونان دانشجویی دانشگاه ها، به
این نتیجه رسیده ایم که دانشجویان 10 تا 20 درصد قیمت واقعی تمام شده برای غذا را
پرداخت کنند. قائم مقام رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم ادامه داد: طی 3 سال
اخیر نرخ ژتون غذای دانشجویی افزایشی نداشته است.
سهم دانشجویان از پرداخت هزینه غذای دانشجویی به 50 درصد هم میرسد
بر اساس بخشنامهای با عنوان "هدفمند کردن غذای دانشجویی" که 8 شهریور ماه 90 به امضای محمود ملاباشی معاون دانشجویی وزیر علوم و کیوان مرادیان رئیس صندوق رفاه دانشجویان رسیده است دانشگاهها ملزم شدند در راستای واقعی شدن نرخ غذای دانشجویی حرکت کنند. به این ترتیب که در طول 5 سال برنامه پنجم توسعه طوری برنامهریزی کنند که تا 50 درصد قیمت تمام شده غذای دانشجویی به عنوان سهم دانشجو از وی دریافت شود.
قیمت ژتون غذای دانشجویی بین 10 تا 20 درصد قیمت واقعی است که دانشگاهها تا پایان برنامه پنجم توسعه باید این میزان را به 50 درصد قیمت واقعی غذای دانشجویی برسانند.
شرایط و میزان وام تغذیه دانشجویان
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مقرر کرده است به دانشجویان متقاضی وام تغذیه، تا 50 درصد قیمت ژتون غذای دانشجویی وام اعطا شود. همچنین دانشگاهها موظف شدند به دانشجویان مستعد کم بضاعت به تشخیص معاون دانشجویی دانشگاه تا 100 درصد قیمت ژتون غذای دانشجویی، وام تغذیه اعطا کنند. بازپرداخت وام تغذیه نیز پس از فارغالتحصیلی انجام میشود.
دستشون درد نکنه واقعا! لطف رو در حق دانشجو به نهایت رسوندن!
سال89:
سال90:
بازم دمشون گرم!یه ذره مرمت کردن این سقف رو!
سلام دوستای گلم
تا دانشگاه شروع بشه و ما بریم و یه سوتی پیدا کنیم گفتم یه داستان بامزه براتون بذارم و در ادامه یه چندتا عکس تا حوصله اتون سر نره!
****************************************************************
حکایت وکیل زرنگ
* * * * * * *
ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ ﯾﮏ ﻣﺆﺳﺴﻪ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﮐﯿﻞ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺷﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺭﯾﺎﻝ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﮐﻤﮏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ.
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺧﯿﺮﯾﻪ: ﺁﻗﺎﯼ ﻭﮐﯿﻞ، ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﻟﺤﻤﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﻤﮑﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯾﺪ. ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺧﯿﺮ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﻭﮐﯿﻞ: ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ، ﻫﻔﺘﻪ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺁﻥ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ، ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﮕﯽﺍﺵ ﮐﻔﺎﻑ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ؟
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺧﯿﺮﯾﻪ: (ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ) ﻧﻪ، ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ. ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ.
ﻭﮐﯿﻞ: ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺯﻥ ﻭ ٥ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﺮﺁﯾﺪ؟
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺧﯿﺮﯾﻪ: (ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ) ﻧﻪ. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ. ﭼﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ...
ﻭﮐﯿﻞ: ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﺘﺎﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﯿﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﺎﯼ ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼً ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯾﺪ ...
ﻭﮐﯿﻞ: ﺧﻮﺏ. ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﯾﮏ ﺭﯾﺎﻝ ﮐﻤﮏ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ، ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻢ؟
****************************************************************
نگا فقط چند بار تاکید کرده ویژه بانوان !!!
این عکس در ساختمان مرکزی گرفته شده است
اینم یه عکس که از یکی از بچه ها گرفتم!
دستش درد نکنه خلی باحال بود!
گفتم اسم صاحب اثر رو ذکر نکنم نامردی میشه!(برادر محمد اشکیتی(علوم کام87))
سلام به دوستای گلم
ایشالا که طاعات و عبادات اتون قبول درگاه حق تعالی قرار گرفته
و سر سفره افطار یادی از ما هم کرده باشید
آهنگ ربنای استاد شجریان را اینجا میذارم تا بردارید
من که خیلی دوسش دارم
برای دانلود روی خود کلمه ربنا کلیک کنید
ما( من و دوستم رد) تو دانشگاه یه جایی نشسته بودیم ناگهان رفتیم تو دیوار که این شد که متوجه این راه مخفی شدیم
وکنجکاو شدیم ببینیم چیه که بعد اینجوری شد:
آخرشم این عکس رو زدیم تا تابلو نشه!
آخرشم متوجه نشدیم این راه ما رو به کجا می رسونه!!!!!!!!
مثلا یه جور حجاب گذاشتن تا خانم ها یه وقت توسط آقایان قاری رویت نشوند!
بامزه بود!
واقعا معرکه است!
شنیده بودم دانشگاه سیستان بلوچستان خیلی قشنگه ولی فکر نمی کردم تا این حد!
یه چندتا عکس براتون میذارم لذتشو ببرید و اگه دوست داشتید حسرت بخورید!
دیگه از فضای سبز که بگذریم از سایت اش نمیتونیم بگذریم خدایی!
اینو من تو زمستون گرفتم ولی از بس سرم شلوغ بود الان گذاشتم!
معذرت!
این چیه به نظر شما؟
تو ساختمان مرکزی دیدم!شایدم جدیدن از بخاری اینجوری استفاده میکنن؟نمیدونم
سلام به دوستای گلم !
جاتون خالی اصفهان خیلی خوش گذشت
عکس زیاد گرفتم یه چند تاشو براتون میذارم لذتشو ببرید!
این کوه صفه است خیلی قشنگ بود:
اینم چهل ستون:
خارجی هم زیاد داشتچقدرم باهاشون حرف زدیم فهمیدم چقدر بار علمی(انگلیسی) ما بالاست
سی و سه پل هم شب رفتیم خیلی قشنگ بود
آخرم باغ پرندگان عندش بود
همین دیگه تموم شد!
زیاد بود؟!
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده ام حاصل شود.
آخوند پرسید:
از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت:
همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.
آخوند گفت:
من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….
آخوند گفت:
امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: آملا، من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
آخوند گفت: فراموش نکن که قول داده ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد آخوند رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
آخوند یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت:
امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد آخوند می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد آخوند رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
آخوند دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد آخوند می رفت، این بار به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.
روز بعد وقتی روستایی نزد آخوند رفت، آخوند از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند آملا، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم!!!!!